Web Analytics Made Easy - Statcounter

تضعیف رهبر و نیروی نظامی هر کشوری، از رئوس دشمنی‌های بزرگ تاریخ با ملت‌ها بوده است. فرهنگ مردمان هر تمدنی در هرنقطه از جهان با هرایدئولوژی و نوع حکومت متفاوت، در زمان قانونگذاری به مسئله با اهمیت «اقتدار رهبری» توجه نشان داده است. گویی متفکران هر قوم با هر نوع حکومتی از سلطنتی تا کمونیستی تا لیبرال‌دموکراسی، سوسیال‌دموکراسی یا کشو رهایی که ملغمه‌ای از این‌ها هستند، هم فطرتاً و هم براساس استدلال‌عقلی، اهمیت و ضرورت اقتدار رهبری و آسیب‌های از دست‌رفتن این اقتدار و تضعیف رأس کشور را به‌درستی فهمیده‌اند و در قانون‌های اساسی به آن جایگاه ویژه‌ای داده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اکنون پاسخ به این پرسش که «چرا براندازان به دنبال تضعیف رهبری و تضعیف نیروی نظامی کشور هستند؟» آسان‌تر و قابل‌تأمل‌تر خواهد بود.

بیشتربخوانید

علاقه به ایران بدون علاقه به جمهوری اسلامی ممکن است؟

تضعیف و تخریب رهبر و رأس یک ملت، در مرتبه اول یعنی تخریب همه آن ملت و همه آن فرهنگ و ایدئولوژی حاکم. این یک امر فطری و ذاتی است. مردمانی که رأس یا پادشاه یا رهبر خود را از دست می‌دهند، احساس بی‌هویتی می‌کنند. بی‌هویت‌کردن آحاد یک ملت به شکل تک‌تک، کاری نشدنی یا مستلزم صرف وقت و هزینه بسیار است. شاید بتوان ملتی را به گروه‌های چندگانه تقسیم کرد و برای هر یک نقشه‌ای کشید تا هویت خود را تضعیف‌شده و از دست‌رفته ببینند، اما کار آسان‌تر و مستقیم‌تر، تخریب رهبر و رأس آن ملت است، هم تخریب جایگاه و هم تخریب شخص. جایگاه و شخص به هم پیوند خورده است و تخریب هریک، ویرانی آن دیگری را نیز به‌دنبال دارد. برای «نابودی ایران» که سناریوی اعلامی آشکار و گاهی پنهان این‌روز‌های براندازان و کشور‌های غربی است، ضربه مستقیم را باید به رأس آن ملت و نظام وارد کرد. اینکه دشمن در ماه‌های اخیر و برخی رسانه‌های فارسی‌زبان آن‌ها به‌شکلی کم‌سابقه یا بی‌سابقه، تخریب رهبری ایران را آغاز کردند، در همین «تخریب ایران» ریشه داشت. آن‌ها نابودی ایران را می‌خواهند و این نشدنی است جز با آغاز تخریب و تضعیف جایگاه رهبری. فقط برای مثال باید یادآوری کرد که بی‌بی‌سی فارسی سال‌ها جز برخی نقد‌های یک نویسنده، هیچ مطلبی که توهین آشکار به شخص و جایگاه رهبری در ایران باشد، نداشت، اما در سناریوی جدید ابلاغی وزارت‌خارجه انگلیس-البته با خیالی خام و کوته‌بینانه- صفحات این خبرگزاری یک‌سره با شرم آور‌ترین ناسزا‌ها به رهبری و جایگاه آن پرشد! شبکه‌های فارسی‌زبان البته نقشه تجزیه و نابودی ایران را به‌عنوان دستورالعمل دریافت کرده‌اند و این چیزی بود که در فایل صوتی رعنا رحیم‌پور خبرنگار بی‌بی‌سی درباره شبکه لندنی-سعودی اینترنشنال بر آن تأکید و تصریح شده بود و بی‌بی‌سی فارسی نیز خود از این برنامه مستثنی نبود.

شکستن اقتدار و صلابت رهبری از مناظر دیگری نیز برای دشمن یک ملت مورد توجه است. در مرتبه دیگر، هر ملت و هر کشوری در دو برهه زمانی نیاز به قدرت کاریزماتیک و اقناعی رهبری برای عبور از بحران‌ها دارد. یکی در زمان جنگ و دیگری در زمان بسیج نیرو‌های داخلی برای مقابله با حوادث طبیعی و اجتماعی و سیاسی. در بیشتر فرهنگ‌های ملل مختلف از شرق تا غرب جهان به این مهم توجه شده است. اگر شخص و جایگاه رئیس‌جمهور در امریکا، مهم و توهین به او و تضعیف جایگاه او به‌شکل گسترده در رسانه‌ها و افکار‌عمومی ناممکن است، دلیل اولش همین است که یک رئیس‌جمهور باید بتواند در زمان جنگ، یک ملت را برای مقابله با دشمنی که به مرز‌ها هجوم آورده است، تشجیع کند و به آنان جرئت و شجاعت بدهد و مردم را تحریک سازد و تحریض و شوق‌آوری کند و ترغیب را در میان مردم به اوج برساند. ملت‌هایی که از چنین موهبتی بی‌نصیب بوده‌اند، زیرپای دشمن له و خوار شده‌اند. برای همین در قانون کمونیستی چین یا قانون لیبرالیستی امریکا -تفاوتی نمی‌کند- رهبر باید قدرت تشجیع و تحریض داشته باشد و این قدرت باید در ذهن و قلب مردم رفیع باشد. نمونه‌های نابودی ایران با شکست داریوش سوم از اسکندر و نمونه شاه‌سلطان حسینی در عصر صفوی، گویای همین اهمیت است.

ورای دشمن خارجی، برخی گذرگاه‌های مهم یک ملت صرفاً داخلی است. یک نمونه آن گرفتارشدن در مصیبت‌هایی از یک بیماری گسترده تا یک بلای طبیعی است. در چنین گردنه‌هایی نقش اقناعی و برانگیزانندگی و تجمیع‌کنندگی یک رهبر، بی‌جایگزین است و تضعیف رهبری که یک برنامه حساب‌شده می‌تواند باشد، همه این گذرگاه‌ها را زیرنظر می‌گیرد.

سومین مسئله، اهمیت رهبری در هدایت راهبردی و راه‌بری یک ملت است. در ایران اسلامی، مسئله «ولایت» را داریم، اما در بسیاری از فرهنگ‌ها چه لیبرالی و چه سلطنتی یا سوسیالیستی، همین مسئله ولایت را به اشکال دیگر حتی بسیار جدی‌تر و محکم‌تر از مبانی ولایت در ایران اسلامی، پذیرفته‌اند، زیرا یک ملت بدون داشتن نقشه و راهبرد و برنامه طولانی‌مدت، میان‌مدت و کوتاه‌مدت، کلافی سردرگم و غلافی بی‌شمشیر و ذراتی پراکنده است که تجسم‌ناپذیر و تصورناپذیرند و سرشتن و به‌شکل و قاعده درآوردن این ذرات، جز با آب‌و‌گل رهبری ممکن نیست. فرهنگ تکاملی بشری به انسان‌ها آموخته است که هر گاه فقط دونفر پا در راهی و عرصه‌ای گذاشتند، باید یکی رئیس و رهبر و جلودار و دیگری پیرو و تابع باشد وگرنه راه به مقصد نمی‌برند. این دو اگر سه یا چهار یا صدمیلیون نفر شدند، اهمیت رهبری، نه صرفاً سه یا چهار یا صدمیلیون برابر که اهمیتش تصاعدی و حتی فراتر از تصاعدی می‌شود. تضعیف جایگاه رهبری، یعنی گرفتن راهبرد و برنامه از یک ملت.

اما یک‌رهبر بدون نیروی نظامی قوی و فرمانبردار صرفاً یک شخص تنهاست. نمونه تاریخی آن عباس‌میرزا سردار محبوب قاجاری است که تاریخ از او در جنگ‌های ایران و روس به نیکی یاد می‌کند، هرچند نتیجه کارش شکست و واگذاری بخشی از سرزمین ایران بود. او یک رهبر مقبول و دارای کاریزما، اما بدون ارتشی قوی بود، ارتشی که غافلگیرانه در یک پیچ تاریخی با ارتش مدر‌ن‌شده بخشی از اروپای صنعتی روبه‌رو شده بود. گرچه برخی شجاعت و درایت او را مانع از دست‌دادن بخش‌های بزرگ‌تری از ایران می‌دانند، اما یک رهبر مقتدر و شجاع و با درایت بدون نیروی نظامی قوی، یک محبوب تنهاست. نمونه‌های دیگری نیز در تاریخ ایران و جهان قابل مرور است. رهبران مشروطه مقبول مردم بودند، اما نتوانستند مانع اشغال سرزمین ایران شوند. مصدق نیز میان مردم محبوب بود، اما چون قدرت نداشت و نیروی نظامی کشور، فرمانبردار و مطیع و متعهد به او نبودند، با ضرب یک قلچماق خیابانی و البته با دسیسه انگلیس از کار کنار گذاشته شد.

در جهان نمونه رهبران بزرگ که پشتوانه نظامی قوی نداشتند و به سادگی حذف شدند، بسیار زیاد و مشهور است. این دقیقاً همان‌جایی است که دشمنان یک ملت می‌دانند باید پیوند میان یک نیروی نظامی قوی با رهبر کاریزماتیک و محبوب را پاره کنند.
اکنون غرب و ارتجاع منطقه روی همین برنامه متمرکزند. از آغاز آشوب پاییزی برنامه تضعیف و تخریب رهبری و نیروی نظامی آغاز شد. شخصاً معتقدم که در اتاق‌های فکر غربی به شکست این راهبرد‌ها اذعان می‌کنند، اما نمی‌توانند منفعل و بدون اقدام هم باشند! به‌ویژه اینکه بودجه‌ای دندان‌گیر برای تضعیف و نابودی ایران دریافت می‌کنند و اگر برنامه‌ای ارائه ندهند، بودجه را نیز از دست می‌دهند. ساده‌ترین کار برای طراحان و عاملان پروژه تخریب و نابودی ایران از طریق تخریب رهبری و نیروی نظامی آن، همین است که برنامه‌ای ولو غیرقابل اجرا و از پیش محکوم به شکست، تقدیم رؤسای خود کنند.

شاید برای یک بخش اقلیت مردم که تبیین درستی دراین‌باره دریافت نکرده‌اند، یک‌بار دیگر آن سخن رهبری نیاز به یادآوری داشته باشد که در یک دوره از انتخابات گفتند اگر من را هم قبول ندارید، به خاطر ایران رأی بدهید: «ممکن است کسی بنده را قبول نداشته باشد، انتخابات مال رهبری نیست مال ایران اسلامی و جمهوری اسلامی است، این موجب تقویت نظام و تأمین ماندگاری آن و باقی ماندن کشور در حصار امنیت کامل و بالا رفتن اعتبار و ابهت ملت است.»

باید به‌خاطر ایران و برای پایداری ایران، هم پای رهبری و هم پای سپاه و ارتش ایستاد. این یک واجب عقلی است تا آنان که از همه چیز روی برگردانده‌اند و فقط عقل خود را ملاک قرار داده‌اند نیز در زیر این پرچم قرار گیرند.

منبع: روزنامه جوان

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: رهبری انقلاب سپاه پاسداران ایران قوی نیروی نظامی نابودی ایران تخریب رهبر نظامی قوی یک رهبر یک ملت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۰۳۴۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پشت پرده محبوبیت تیلور سوئیفت در ایران

با این حال اگر از طرفداران تیلور سوئیفت سؤال کنید که علت علاقه‌شان به این هنرمند چیست؟ احتمالاً پاسخ دهند که چون می‌توانند با ترانه‌های او همزادپنداری کنند و به‌راحتی خود را به‌عنوان راوی ترانه‌هایش تصور کنند، اما در کنار این ویژگی نمی‌توان ارتباط عمیق سوئیفت با طرفدارانش را نادیده گرفت؛ چراکه او هنرمندی است که اگر یکی از سوپر طرفدارانش در آسیا بیماری لاعلاجی داشته باشد و نیاز به کمک مالی داشته باشد، حمایت خود را دریغ نمی‌کند و چه بسا که به دیدن آن طرفدار برود. همچنین ارتباط او در فضای مجازی با طرفدارانش غیر قابل انکار است، ارتباطی از جنس لایک کردن پست‌های طرفدارانش در فضای مجازی گرفته تا اشتراک‌گذاری آن پست‌ها.

به گزارش ایسنا، اما چرا امروز از تیلور سوئیفت می‌نویسیم؟ در هفته‌های اخیر سونامی اخباری از جدیدترین آلبوم سوئیفت به نام «The Tortured Poets Department» در فضای مجازی منتشر شد که از ثبت چندین رکورد جدید به نام این هنرمند می‌گفت.

در حقیقت سوئیفت با انتشار یازدهمین آلبوم استودیویی خود رکورد بیشترین پخش آلبوم، آهنگ و هنرمند را در یک روز در Spotify و سایر پلتفرم‌های موسیقی به ثبت رساند؛ رکوردی که با بیش از ۳۰۰ میلیون استریم (پخش آنلاین موسیقی) آلبوم جدید او طی یک روز به ثبت رسیده است.

اما این تنها رکوردی نبود که یازدهمین آلبوم استودیویی سوئیفت در کمتر از ۲۴ ساعت پس از انتشار در Spotify شکست. بلکه اولین تک‌آهنگ آلبوم جدید او به نام «Fortnight» با حضور «پست مالون» رکورد بیشترین پخش‌شده در یک روز را ثبت کرد.

سوئیفت پیش از این هم با انتشار آلبوم «Midnights» در اکتبر ۲۰۲۲ رکورد Spotify را برای پخش‌شده‌ترین آلبوم در یک روز و پخش‌شده‌ترین هنرمند در یک روز را در اختیار داشت. این آلبوم همچنین در سایر پلتفرم‌های پخش موسیقی، رکورد بزرگترین آلبوم پاپ تمام دوران را با استریم‌های روز اول در Apple Music شکست. همچنین این آلبوم در اولین روز انتشار خود به پرمخاطب‌ترین آلبوم آمازون موزیک تبدیل شد.

اما پس از خواندن این اخبار درباره سوئیفت، شاید برای شما هم سوال شود که سوئیفت دقیقا چرا تا این حد محبوب است که طی یک روز جدیدترین آلبومش با ۳۰ قطعه موسیقی، بیش از ۳۰۰ میلیون بار در اسپاتیفای شنیده می‌شود؟

پیش از پاسخ به این سوال باید گفت که نمی‌توان با وجود تور پرطرفدار Eras، تسخیر جایگاه‌های نخست چارت موسیقی بیلبورد آمریکا، ثروت میلیارد دلاری، ۱۲ جایزه گرمی، تأثیر گسترده او بر فرهنگ موسیقی پاپ و موفقیت احیای آلبوم‌های قبلی‌اش، شهرت و موفقیت عظیم سوئیفت را انکار کرد؛ موفقیتی که تصادفی نیست.

در ادامه، اما نگاهی خواهیم داشت به علت محبوبیت جهانی سوئیفت در جهان از نگاه چند کارشناس و منتقد موسیقی آمریکایی.

موسیقی سوئیفت

توبی کوئینزبرگ که یک کارشناس موسیقی مشهور است، می‌گوید: «نمی‌توانیم درباره موفقیت تیلور سوئیفت بدون اذعان به توانایی استثنایی او در نوشتن آهنگ‌هایی که آشنا و در عین حال متمایز، قابل دسترس و معمولی هستند صحبت کنیم. تاکید بر این نکته مهم است که نوشتن آهنگی مانند آهنگ‌هایی که تیلور می‌نویسد، فوق‌العاده دشوار است. حتی یک بار انجامش هم سخت است، حال تصور کنید بخواهید طی یک آلبوم این کار را انجام دهید! اگرچه که سوئیفت نزدیک به دو دهه است که در آلبوم‌های متوالی این کار را انجام می‌دهد.»

درو نوبیل نیز که یک دانشیار تئوری موسیقی است، می‌گوید: «تیلور سوئیفت در نوشتن موسیقی واقعاً خوب است. این امر غیرقابل انکار است. او می‌داند که چگونه یک ملودی بسازد. موضوعات آهنگ‌های او بسیار مرتبط است. من یک مرد ۳۸ ساله هستم و می‌توانم به آهنگ‌های او، حتی آهنگ‌هایی که در ۲۰ سالگی نوشته است، گوش دهم و با آن‌ها ارتباط برقرار کنم.»

همه کاره بودن او

سوئیفت به طرز ماهرانه‌ای ژانر‌های مختلفی مانند کانتری، پاپ، آلترناتیو و فولکلور را در زندگی حرفه‌ای خود تجربه کرده است. نوبیل و کونیگزبرگ می‌گویند که تسلط بر این توانایی برای تکامل دشوار است، اما او موفق شد و توانست همچنان کاراکتر «تیلور سوئیفت» را حفظ کند.

سوئیفت که در اصل یک هنرمند ژانر کانتری بود، ابتدا با آلبوم «قرمز» (Red)، فضای کاری خود را به موسیقی پاپ آغشته کرد. او در این آلبوم با مکس مارتین که یکی از تهیه‌کنندگان مطرح آمریکا است، همکاری کرد.

در حالی که فضای کلی آلبوم «قرمز» پاپ بود، اما در آلبوم از ساز‌های بانجو استفاده شده بود و سوئیفت سبک و سیاق کانتری را در خواندن آهنگ‌ها حفظ کرد. سوئیفت، اما در آلبوم «۱۹۸۹» خود طی اقدامی بی‌سابقه، به طور کامل ژانر کانتری را کنار گذاشت. در حقیقت او با این کار برای همیشه کانتری را از کار خود حذف کرد و در قالب یک هنرمند جدید در اوج کاری خود ظاهر شد.

البته او به داستان سرایی خود در آثار غیرکانتری که یکی از ویژگی‌های بارز موسیقی کانتری است، ادامه داد و با همین ترفند توانست آن طرفدارانی که او را به خاطر سبک کانتریش دنبال می‌کردند، نگه دارد. به هر حال او یک داستان‌سرای عالی است، چه داستانی تخیلی در مورد کسی که شوهرش را به قتل رسانده باشد و چه داستانی درباره روابط عاطفی خودش.

هنگامی که دو آلبوم «evermore» و «folklore» در سال ۲۰۲۰ منتشر شدند، جهان بار دیگر شاهد تسلط سوئیفت در تغییر ژانر، از پاپ به فولک و آلترناتیو بود.

نوبیل درباره این اقدام می‌گوید: «اگر هنرمندان از ژانر اصلی خود دور شوند، اغلب اوقات طرفداران شورش می‌کنند، اما سوئیفت این ریسک را کرده است و این باورنکردنی است.»

هوش تجاری سوئیفت

کونیگزبرگ می‌گوید: «موفقیت در صنعت موسیقی صرفاً به موسیقی مربوط نمی‌شود، بلکه در مورد تجارت است و مهارت‌های تجاری تیلور شگفت‌انگیز است».

درحقیقت از توانایی او در ساخت ماهرانه برند خود گرفته تا حرکت‌های استراتژیکش، سوئیفت ثابت کرده است که هم یک هنرمند موفق است و هم یک تاجر. به عنوان مثال، تصمیم او برای تولید فیلمی از تور اخیرش (Eras tour) نتایج خارق العاده‌ای داشت. این فیلم که در ماه اکتبر به سینما‌ها رفت، «پرفروش‌ترین فیلم کنسرت» است که در افتتاحیه ۹۲.۸ میلیون دلار درآمد داشت.

همچنین بازاریابی رسانه‌های اجتماعی سوئیفت او را در جایگاه بالای هنرمندان موسیقی می‌نشاند؛ درحقیقت او از ابتدای فعالیت خود ارتباط با طرفدارانش در رسانه‌های اجتماعی را انجام داد که در آن زمان غیرعادی بود.

حرکت درخشان سوئیفت

از اقدام سوئیفت برای ضبط مجدد و انتشار مجدد آلبوم‌های اولیه‌اش به طور گسترده‌ای به عنوان یک تصمیم هوشمندانه یاد می‌شود. این تصمیم ناشی از اختلاف عمومی سوئیفت با شرکت ضبط قبلی خود، Big Machine، و مالک آن Scooter Braun است. در سال ۲۰۲۰، براون حقوق اصلی ضبط‌های تیلور سوئیفت را فروخت و در اقدامی تلافی‌جویانه بی‌سابقه، سوئیفت آلبوم‌های خود را دوباره ضبط کرد و بدین ترتیب کنترل شخصی بر حقوق اصلی ضبط‌های جدید به دست آورد.

در حالی که سوئیفت خاطرنشان می‌کند که همه این‌ها برای برگرداندن حقوق هنرمندان بوده است، اما ثابت شده است که یک تصمیم تجاری درخشان بود. درحقیقت آلبوم‌های تازه ضبط‌شده بسیار محبوب بوده و موجب حمایت از تور Eras و افزایش تعهد طرفداران به او شدند.

آینده نگری او

نوبیل می‌گوید سوئیفت درک ذاتی از خواسته‌های مخاطبانش دارد و این توانایی می‌تواند توضیح دهد که چرا موفقیت زیادی کسب کرده است. او سه لحظه را دلیل شیدایی امروزی سوئیفتی‌ها می‌داند:

۱۹۸۹

زمانی که آلبوم «۱۹۸۹» در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، موسیقی الکترونیک (EDM) چارت ۴۰ موسیقی برتر را تسخیر کرده بود. آهنگ‌های زد و کالوین هریس با آهنگ‌های پردازش شده توسط کامپیوتر و صدای ترکیب شده در صدر جدول قرار داشتند. با توجه به محبوبیت فزاینده EDM، نوبیل می‌گوید که دوستداران موسیقی میل به چیزی داشتند که علاقه آن‌ها به موسیقی پاپ «dance-y» را برآورده می‌کرد و در عین حال بیانی معتبر از شخصیت یک هنرمند بود. او استدلال می‌کند که این اتفاق در آلبوم «۱۹۸۹» سوئیفت رخ داد.

شیوع کرونا در سال ۲۰۲۰

نوبیل می‌گوید در طول قرنطینه همه‌گیر سال ۲۰۲۰، سوئیفت با انتشار غافلگیرکننده دو آلبوم folklore و evermore در ژانر indie folk حال و هوای طرفدارانش را مجذوب خود کرد. سوئیفت با انحراف آشکار از موسیقی پاپ به دنبال همکارانی با تجربه در ژانر‌های جدید برای کار روی آلبوم‌ها شد؛ تصمیم هنری دیگری که آن هم یک تصمیم تجاری موفق بود.

کونیگزبرگ می‌گوید: «این اقدام دقیقاً همان چیزی بود که فرهنگ در آن زمان به آن نیاز داشت؛ یک آلبوم متفکر و تأمل برانگیز که منعکس‌کننده حس غالب انزوای اجتماعی است.»

فولکلور در سال ۲۰۲۰ به پرفروش‌ترین آلبوم ایالات متحده تبدیل شد و همانطور که نوبیل توضیح می‌دهد، این موفقیت تصادفی نبود.

او ادامه می‌دهد: «طرفداران با این آهنگ‌ها دوباره بیرون از خانه بودند و زیبایی طبیعت را کاوش می‌کردند؛ آهنگ‌هایی که صدایی روستایی داشتند و درباره رودخانه‌ها و درختان صحبت می‌کردند. او همیشه توانسته از چیزی که همه ما آرزوی آن را داریم استفاده کند.»

تور era

نوبیل می‌گوید دو نیروی فرهنگی را می‌توان به عنوان مدرکی برای موفقیت تور Eras بررسی کرد؛ یک اینکه در دنیای پس از همه گیری، مردم برای تجربه کنسرت زنده گرسنه بودند و دوم اینکه ما به عنوان یک جامعه، در میان انزوای فزاینده خود به دلیل کار از راه دور، رسانه‌های اجتماعی و سکولاریزاسیون رو به رشد، درصدد تجربه‌های جمعی هستیم. شرکت در یک کنسرت با ده‌ها هزار نفر دیگر که آن‌ها نیز با آهنگ‌های تیلور سوئیفت بزرگ شده‌اند، بسیار عمیق‌تر از قدردانی از موسیقی اوست، بلکه می‌گوید «شما بخشی از یک جنبش هستید».

آیا می‌توان از موفقیت سوئیفت تقلید کرد؟

خیر.

نوبیل معتقد است که سوئیفت هر حرکتی را برای مواجهه با یک لحظه خاص طراحی کرده است و اگر آن‌ها در زمان‌های دیگری انجام می‌داد، احتمالاً از موفقیت یکسانی برخوردار نمی‌شد. به عنوان مثال، اگر فولکلور در سال ۲۰۱۹ منتشر می‌شد، تأثیر مشابهی نداشت. این‌گونه نیست که او از دیگران برتر باشد؛ بلکه در کتگوری قرار دارد که افراد کمی شامل آن می‌شوند، توانایی عالی او در نوشتن موسیقی که با این لحظات فرهنگی ترکیب شده‌اند، ترکیب نادری است.

بیانسه از هنرمندانی است که به چنین موفقیتی نزدیک شده است، اما نژاد تأثیر زیادی در جهانی نشدن هنر او در این وسعت دارد، اگرچه که برای یک سفیدپوست چنین چیزی مطرح نیست.

وقتی تیلور سوئیفت در مورد پایان رابطه عاطفی خود صحبت می‌کند، تصور این است که او به طور کلی درباره این مسئله صحبت می‌کند. ولی وقتی بیانسه درباره خیانت شوهرش به او و نحوه کنار آمدن با آن صحبت می‌کند، به روایت او به چشم روایتی از روابط سیاهپوستان نگاه می‌شود. دلیل اینکه می‌توانیم تیلور سوئیفت را نماینده همه ببینیم این است که او بلوند و سفیدپوست است و نژاد برایش مطرح نیست؛ در صورتی که بیانسه سیاه‌پوست است و نژاد دارد.

البته در نهایت فراموش نکنیم که تا حدی هم علاقه بالای طرفداران به سوئیفت به شیدایی می‌مانند و نمی‌توان به هیچ وجه او را بزرگ‌ترین هنرمند عصر حال حاضر خواند، چرا که در این صورت باید با بزرگانی مانند پینک فلوید یا بیتلز مقایسه شود که اصلا موجه نیست.

آنچه جای بحث ندارد این است که ژانر پاپ در دوران تیلور سوئیفت است، داستانی عاشقانه از موفقیت‌های برتر و موفقیت افسون‌کننده که بر درخشش او به عنوان یک تاجر تأکید می‌کند و به‌طور استراتژیک صنعت موسیقی را با هنرمندی و زیرکی هدایت می‌کند.

دیگر خبرها

  • اعتراضات دانشجویی مقامات آمریکا را رسوا کرد/ دشمن از عملیات مقاومت یمن نگران است
  • فدوی: دشمن خباثت کند اقدامی بزرگتر انجام می‌دهیم
  • برنامه‌های بزرگداشت سالروز سفر مقام‌ معظم رهبری به کردستان
  • رادان: ضرباتی به نقشه شوم دشمن زدیم که در آینده مشخص می‌شود
  • چهره فقاهت و قرآنی رهبر انقلاب به جهان معرفی می‌شود
  • جزئیات مست عشق؛ مولانا و شمس در پرده سینما
  • سردار سلامی: رهبر انقلاب فرمودند سپاه در بحث آموزش مجاهدت کند
  • مهم‌ترین بیانات رهبر انقلاب در دیدار با معلمان از سال ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۳
  • مقام معظم رهبری:رفتار آمریکا در غزه اثبات حقانیت بی‌اعتمادی ایران است/ آمریکا شریک جرم رژیم صهیونیستی است
  • پشت پرده محبوبیت تیلور سوئیفت در ایران